تابستان 1385 - :::...اسمان ابی خدا...:::

ساعت 1:56 صبح پنج شنبه 85/6/2

): کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد کاش می شد از میان لحظه ها لحظه دیدار را نزدیک کرد

): شاید چشمان زیبایت تار و پود نانوشته را بنوازد و مرا به یاد آری !!! آری من همانم که سالهاست از چشم تو افتاده ام ولی هنوز خاکستر عشقت را با یک باغ گل سرخ عوض نمی کنم . فقط من می دانم تو چه بودی !!! فقط من

¤ نویسنده: سارا مرتضوی

نظرات شما عزیزان( )

ساعت 1:43 صبح پنج شنبه 85/6/2

3دیدار

حسرتی گر به دلم هست همان دیدن توست من پرستوی خزان دیده چشمان توام یک جهان احساس قربان کرده ام یک نگاه سرد بارم می کنی؟ من نمی دانم بگو با من چرا؟ حبس در آن زلف تارم می کنی من که میدانم تو با این کارها بازهم امیدوارم می کنی

¤ نویسنده: سارا مرتضوی

نظرات شما عزیزان( )

ساعت 1:13 صبح یکشنبه 85/5/22

3درد زندگی

): دنیا را بد ساخته اند......... کسی را که دوست داری،تورادوست نمی دارد. کسی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است. زندگی یعنی این

¤ نویسنده: سارا مرتضوی

نظرات شما عزیزان( )

ساعت 1:11 صبح یکشنبه 85/5/22

3باران

سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم , نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم : عمیقترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است متین ترین کلمه "عشق" جذاب ترین کلمه "آشنایی" پاکترین کلمه "وجدان" تلخترین کلمه "جدایی" زشترین کلمه "خیانت" سخت ترین کلمه "تنهایی" بد ترین کلمه "بی وفایی عمیقترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن.

¤ نویسنده: سارا مرتضوی

نظرات شما عزیزان( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

یا حسین
[عناوین آرشیوشده]

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات مدیروبلاگ
RSS